یکی از دوستان پیامی از شبکه های اجتماعی رو بازنشر کرده بود که:
میگویند هنگامی که در آمریکا همه در جستجوی طلا بودند ، یک نفر با فروش ” بیل و کلنگ ” میلیونر شد، اما هیچکس طلا پیدا نکرد ! ” متفاوت اندیشیدن راهکار موفقیت شماست ! ”
چون موضوع برام جالب بود کمی سرچ کردم و متوجه شدم اتفاقا بسیار زیاد طلا کشف شده و تعدادی بسیار ثروت کسب کردند. و کلی تاثیرات اجتماعی هم در تاریخ آمریکا داشت. ضمنا علاوه بر بیل، بسیاری صنایع مرتبط دیگر از تهیه غذا و مسکن گرفته تا تهیه تجهیزات و حمل و نقل هم بودند که طبیعتا سود کردند.
متوجه پیام پشت این مطلب نیستم. اگر رفتار مردم را عجیب میدانید که خب مگر غیر از رفتارهای Herding از مردم توقع دیگری داشته اید؟
اما اگر هوشمندی بیل فروش را قابل توجه میدانید، که خب صحیح است اما من در این روزگار و در این کشور از این پیام چه می آموزم؟ آیا می آموزم که سعی کنم زرنگ تر باشم؟ از اینکه میبینم مردمم نادان هستند من بروم و بیشتر از حماقت آنها کسب درامد کنم؟
چقدر این مطلب به درستی وصف حال امروز کشور ماست!
یک نگاه به صف مردم کشور خودمان برای خرید سکه و طلا و دلار و زمین و مسکن بکنید…
حداقل آنها برای استخراج طلا زحمت بسیاری کشیدند و حداقل یک ارزش افزوده تولید کردند.
فعالیت های اقتصادی ما که اساسا غیر سیستمی و صرفا نگاه از منظر منفعت شخصی است بدتر است یا نگاه کسی که زحمت و مشقت استخراج طلا را به خود میدهد؟
پی نوشت: من اصلا درک عمیقی از اقتصاد ندارم. شاید به خاطر همینه که فکر میکنم مجموع رفتارهای جزءهای اقتصادی، سیستم پیچیده اقتصاد رو میسازه. و متاسفانه چقدر سخته که همچنان میشه دید که ریشه بسیاری از زرنگی های حقیرانه ی مردم یک کشور در مسائل اقتصادی، ریشه در مشکلات جامعه شناسی و روانشناختی دارد.